مستانه

ادب و عرفان و تاریخ پارسی

مستانه

ادب و عرفان و تاریخ پارسی

لحظه ای با غدیر در ادب پارسی

لحظه ای با غدیر در ادب پارسی

  •                ابوالقاسم فردوسی

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی

خداوند امر و خداوند نهی

که من شهر علمم، علیّم در است

درست این سخن گفت پیغمبر است

گواهی دهم کاین سخن را ز اوست

تو گویی دو گوشم به آواز اوست

اگر چشم داری به دیگر سرای

به نزد نبی و وصی گیر جای

منم بنده اهل بیت نبی

ستاینده خاکِ پای وصی

خود آن روز نامم به گیتی مباد

که من نام حیدر نیارم به یاد

بر این زادم و هم بر این بگذرم

یقین دان که خاک پیِ حیدرم

 

ادامه مطلب ...